سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 18
کل بازدید : 67070
کل یادداشتها ها : 197
خبر مایه


 

جنسیت و زیبایی‌شناسی (ترجمه کامل کتاب همراه با مقدمه مترجم)

در این رساله ترجمه فصولی از کتاب «جنسیت و زیبایی شناسی» به تالیف «کارولین کورس مایر» ارائه شده است کارولین کورس مایر، استاد فلسفه دردانشگاه بوفالو ، دانشگاه ایالتی نیویورک و نیز مولف کتاب «معنا بخشیدن» به ذوق طعام و فلسفه » (1999) و ویراستار کتب متعدد دیگری در حوزه‌های زیبایی شناسی و فمینیسم می‌باشد سبک نگارش کورس مایر دراین کتاب، روان و قابل

دانلود جنسیت و زیبایی‌شناسی (ترجمه کامل کتاب همراه با مقدمه مترجم)

پروژهایی در مورد جنسیت و زیبایی‌شناسی (ترجمه کامل کتاب همراه با مقدمه مترجم) مقالاتی در مورد جنسیت و زیبایی‌شناسی (ترجمه کامل کتاب همراه با مقدمه مترجم) مطالبی در مورد جنسیت و زیبایی‌شناسی (ترجمه کامل کتاب همراه با مقدمه مترجم) جنسیت زیبایی‌شناسی
دسته بندی عمومی
فرمت فایل doc
حجم فایل 43064 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 320

هنرمندان و هنر

مختصری از تاریخ مفاهیم

 

هنر چیست؟ هنرمند کیست؟ این ها مفاهیمی هستند که هر کدام در نسبت با دیگری تعریف می‌شوند: اینکه آیا شخصی را یک هنرمند می دانیم یا خیر، تا حدودی بسته به آن چیزی است که او تولید می کند، و اینکه آیا محصولی، یک اثر هنری است یا خیر،‌ بستگی به این دارد که چه کسی آن را تولید کرده باشد.

بگذارید با در نظر گرفتن مفهوم خالق [1] شروع کنیم: ما به کسی واژه هنرمند را اطلاق می‌کنیم که دست به خلاقیت هنری بزند، خواه این هنر شعر باشد و نقاشی و یا که موسیقی‌، معماری ، مجسمه سازی یا رقص، که البته با ارائه چنین فهرستی از انواع مختلف هنر، در واقع در مورد مواد بحث آشکارا دست به پیش داوری زده ام، چرا که جواب ما ]در مورد اینکه هنر چیست و هنرمند کیست[ متفاوت می بود اگر من شخص قالی باف یا سازندة آثار منبت کاری شده و یا آشپزها را هم اضافه کرده؛ یا شخصی که ریسندگی، بافندگی و یا سفالگری می کند،‌ یا آنکه شیشه گر است یا اثاثیه تولید می کند و یا به صحافی کتاب می پردازد. همانطور که طی این فصل خواهیم دید، اطلاق واژه هنرمند به افراد مشخص، بسته به تغییر مقولاتی که به عنوان آثار هنری شناخته می شدند، در طول تاریخ دستخوش تغییراتی بوده است.

تعریف معاصری که در مورد یک هنرمند وجود دارد از ایده هایی چون خود بیانگری[2]، تخیل[3] و خلاقیت جداشدنی نیست، ] ایده هایی[ که هر کدام نشانة نوع خاصی از آزادی هستند که به هنرمند نسبت داده می شود.

امروزه اغلب هنرمند را زادة یک روح آزاد، و ] دارای شخصیتی[ خود رأی که خود را محدود به قواعد اجتماعی و یا قوانین بی روح جامعه نمی کند، می دانند. در بهترین حالت، این آزادی ] آزادگی[ ممکن است که مشخصه ای برای نبوغ باشد، هر چند اصالت نبوغ اغلب دچار بدفهمی می‌شود مگر گذشت زمان حکم صحیح را در مورد آن عرضه کند. بنابراین چنین نگرشی نسبت به هنرمندان، اغلب آن‌ها را به مثابة افرادی که از نظر عاطفی، منزوی و تنها هستند، تصویر می‌کند.

در این فصل از اصل بنیادین و چارچوب مفهومی ای پرسش می کنیم که به چنین تصور همگانی ای از هنرمند شکل داده، تا بتوانیم تعیین کنیم که چرا زنان اندکی در فهرست نوابغ هنری شناخته شده، به چشم می خورند.

در واقع، خصوصاً در دوره های مشخصی از تاریخ، حتی تصور زنان به عنوان هنرمندانی کاملاً مستقل که فقط به خاطر خلاقیت صرف دست به خلق آثار هنری می زنند، امری دشوار محسوب می شده است.

دلیل این امر چیست و این موضوع چه چیزی را در مورد نقش تمایزات جنسی در مفاهیم مربوط به خلاقیت نشان می دهد؟

مورخان، تحقیقات قابل توجهی در باب این نوع محروم سازی ها کرده اند، ] محروم سازی‌هایی[ که در دوره های مشخصی از تاریخ، زنان را از ورود به رشته های مختلفی مانند نقاشی، مجسمه سازی یا تألیف موسیقایی منع کرده و پیشرفت و اشتهار آن‌ها را در زمینه هایی چون ادبیات مختل کرده‌اند. ]1[ هر چند تمرکز ما اکنون مشخصاً در مورد عدم وجود امکان تحصیل یا دیگر موانع و نواهی اجتماعی نیست؛ این ها مواردی فرعی هستند که با گذشت زمان و پیش آمدن موقعیت های متفاوت تغییر کرده‌اند.

در اینجا بیشتر متوجه ماهیت پایه ای مفاهیمی هستیم که فلسفه هنر و قواعد زیبایی شناسی را شکل می دهند، چارچوب های نظری که اعمال اجتماعی را تحت تأثیر خود قرار می‌دهند. در اینجا ما همچنین، تفاوت های جنسی و مفاهیم دشواری مانند «تأنیث[4]» و «تذکیر[5]» را در خواهیم یافت.

مبانی مفهومی

 

جستجو در مورد اینکه مسأله جنسیت چه نقشی در زیبایی شناسی ایفا می کند، نیازمند ]‌بیان[ مقدمه ای می باشد: مروری بر مفروضاتی بنیادین در مورد طبیعت بشر و اینکه چه چیزی دست یابی به فرهنگ و تمدن را ممکن می سازد.

هنر پدیده ای است که در بردارندة عناصر فرهنگی قابل توجهی می باشد، و بهترین هنرها، آن هنری است که نشانگر واکنش‌ها و دیدگاههای مختلف در مورد زندگی آدمی و معنای آن باشد.

افرادی که به هنرهایی با ارزش های عمیق و ماندگار مشغول هستند، چه این هنر طنز باشد یا تراژدی، کمدی، والا و یا زیبا ، باعث افتخار خاصی هستند و توانسته اند سطحی،‌ رفیع و دشوار از دست آوردهای بشری را تجسم بخشند.

مفهوم هنرمند خلاق[6] بر پایة عقایدی استوار است که مشخص کنندة کیفیاتی در نوع بشر هستند که به او توانایی رسیدن به بالاترین سطوح فرهنگی را می‌دهند؛ بنا به سنت قدما، عقلانیت، توانایی ضروری و ذهنی و اساس دست آوردهای بشری به طور کلی می باشد.

دیدگاههای مختلف فمینیستی در مورد عقل و عقلانیت در تمام حوزه های فلسفی بیان شده اند، گرچه در حوزة زیبایی شناسی کمتر از آنچه انتظار می رود به چشم می خورند، احتمالاً از آنجا که هنر و ارزش های زیبایی شناسانه اغلب و به سادگی با زمینه های «غیرعقلانی[7]» روح بشر، چون شهود، تخیل و احساس ارتباط دارند. ولی در عین حال تسلط بر چنین فعالیت های ذهنی ای، که الهام را از امور بی معنی و رویکرد زیبایی شناسانه را از بی قاعدگی صرف متمایز می کنند، مستلزم ذهنیتی منظم و محکم است و اعتقاد سنتی بر این است که چنین ذهنیتی در قابلیت های عقلانی ما ریشه دارد.

مفهوم قوه مستقل عقلی ای که بشر را از حیوان جدا می کند و به موجب آن طبیعت ذاتی انسان توصیف می شود، نفوذ گسترده ای در نظریه های غربی در مورد معرفت، اخلاق، سیاست، طبیعت انسان و فرهنگ دارد؛ در واقع، هیچ محدوده ای از فلسفه از تأثیرات بلند  آن مستثنی نبوده است.

این ] مفهوم[ همچنان یکی از پیچیده‌ترین مفاهیم نظری است که به اشکال متفاوت، در حوزه های مختلف عمل می کند، ] مفهومی [ که نه تنها تعدیل کنندة تفاوت های جنسیتی است بلکه به طور کلی تعیین کنندة جایگاه گروههای فرعی اجتماعی نیز می باشد.

عقلانیت در شکل گیری ایدة خلاقیت و توانایی کسب دانش در مهارت های هنری،‌ و همچنین برای خود مختاری ذهن که از ملزومات نوآوری و ابتکار می باشد، اهمیت ویژه‌ای دارد، هر چند ]اهمیت آن[ غالباً آشکار نیست.

در ابتدا به ملاحظاتی کلی می پردازیم: از لحاظ سنتی، عقل به عنوان قوه و استعداد ذهنی‌ای شناخته می شود که باعث تمایز بین اعمال انسانی و اعمال غیرانسانی می شود.

این یک کلی گویی توصیفی و اصولی است، چرا که اعتقاد بر این واقعیت است که تنها بشر قادر به تجربة عقلانیت می باشد. به عبارتی بشر به موجب چنین قوه ای از قوانین طبیعت فرار می کند و قادر به ساخت فرهنگ ها و تمدن ها می شود، و با به کار انداختن این درجه از اختیار زندگی خود را به پیش می برد، اختیاری که حیوانات دیگر فاقد آن می‌باشند. پس مفهوم عقل دارای نوعی بار ارزشی نیز است: چنین خصوصیتی ، نه تنها یک ویژگی ضروری برای انسان است که او را از لحاظ معنوی به عنوان یک انسان تعریف می‌کند بلکه بهترین خصوصیت و کیفیت ما نیز می باشد،‌ ویژگی ای که امکان دست یابی به دست آوردهای هنری، انتخاب اخلاقی و معرفت علمی را میسر می‌سازد.

این ادعاهای کلی در مورد عقلانیت راجع به تمام انسان ها – زن، مرد، گذشته، ‌معاصر، آشنا و بیگانه – صادق است.اما همچنان : مدارج مختلفی از عقلانیت به کرا‎‏ت در شکل دهی تفاوت های اجتماعی مؤثر بوده‌اند، و همین مدارج مختلف، در دوره های تاریخی مشخصی، برتری “طبیعی” بعضی انسان ها را بر دیگران به اثبات رسانده است، برتری ذهنی و فطری ای که به سلسله های قدرت، آموزش و شئون ] مقامات[ اعتبار بخشیده است.

چنین برتری ای به هیچ وجه محدود به برتری مردان نسبت به زنان نبوده؛ تلاشی که به عنوان مثال برای توجیه برده داری، می شود و وجود اندیشه های مبتنی بر وجود طبقات و تفاوت های اقتصادی و اجتماعی در جوامع، همگی وجود ایده ای مبنی بر برتری گروهی بر گروه دیگر را در عمل به اثبات می رسانند.

برای توضیح تفاوت های جنسیتی در مورد نقش ها و توانایی های اجتماعی، ذکر چنین استدلالاتی به صورت استوار و نظام مند لازم است چرا که در شماری از حوزه های نظری، عقلانیت به عنوان ویژگی مهمی شناخته می شود که باعث ترفیع جنس مذکر بر جنس مؤنث در نوع بشر شده است. این بدان معناست که بگوییم، هر چند زنان هم دارای قوة عاقله می باشند و لیکن از این قوه نسبت به مردان استفاده کمتری می کنند، بنابراین، از منظر بسیاری از نظام های فلسفی و مذهبی تأثیرگذار، زنان کمتر قادر به حکومت بر نفس خود هستند و به همین جهت در تمامی شرایط، از زندگی در خانه گرفته تا سیاست به عنوان زیردست طبیعی مردان شناخته می شوند.]2[ نقش دوگانه عقل – که نه تنها تفاوت بین انسان و غیر انسان را مشخص می کند بلکه متمایز کنندة افراد مختلف بشر از یکدیگر نیز است منجر به ایجاد دستگاهی پیچیده از قراین مفهومی می‌شود که عقلانیت را با اعمال و ویژگی‌های “مردانه” و بی عقلی را با ]خصوصیات[ “زنانه” مرتبط می کند.

زنان از آنجا که انسان هستند، عقلانی نیز می باشند. و از آنجا که مؤنث هستند، درون نظامی از سمبول ها کشیده شده اند که نمایانگر نواحی غیر عقلانی ذهن و طبیعت ناقص و کنترل نشدة آن‌ها می باشد. توجه داشته باشید که این تقسیم بندی در مورد قابلیت ها و ویژگی ها، در واقعیت جدا کنندة مردان از زنان نمی باشد. بلکه بیشتر برای جداسازی اموری که به عنوان ویژگی ها بشر / مذکر ستوده می‌شوند از سمبول ها و مفاهیم دیگر با برچسب “زنانگی” به کار می روند. در بعضی مواقع، با پیچیده تر شدن شرایط، منش هایی که بیشتر به جانب “زنانگی” میل می کنند از جانب فاعل مذکر مناسب و درخور تشخیص داده می‌شوند؛ این در مورد ارزش هایی است که با خلاقیت هنری و ذوق مرتبطند،‌ که به زودی به آن ها خواهیم پرداخت. از آنجا که ارجاع به حس و واژه های مربوط به جنسیت هر دو می توانند ابهام برانگیز باشند، فهم موارد استفادة آن ها همیشه محتاج توجه دقیقی به زمینه‌های تاریخی و اجتماعی شان می باشد.

با اینکه تمرکز ما ] بیشتر[ روی ]مباحث[ زیبایی شناسانه است، ولی لازم است که تأثیر وسیع این ایده ها را در تمام زمینه های فلسفی در ذهن داشته باشیم، و در همین ارتباط تأثیر آن‌ها را بر آن محدوده هایی از علم، سیاست، روان شناسی و این که به نحوی تاریخی، دیدگاه ها و روش های خود را با ارجاع به مبانی فلسفی توجیه می کنند را  فراموش نکنیم. تمام این محدوده ها به هم مربوط هستند، و چنان در یک رشته تأثیر می‌گذارند که طنین آن در دیگر رشته ها نیز می پیچد.]3[ به طور خلاصه: در معرفت شناسی[8]، مطالعة طبیعت ادراک و صورت بندی دانش فاعل شناسای نمونه بوسیله الگویی مفهومی و دارای طبیعتی مردانه بازگو می شود که قادر به تجربة قوای عقلانی در منتها درجة آن است، در حالیکه به طبیعت زنانه، رفتاری احساسی، شهودی و متناقض نسبت داده می‌شود.

از آنجا که عواطف به طور متعارف غیرقابل اعتماد و دارای طبیعتی ویژه می باشند، چنین توصیفی نه تنها در مورد آموزش زنان و دست آوردهای علمی آنان بلکه همچنین در مورد اعتبار اخلاقی جنس مؤنث نیز دارای نتایج نظری و عملی ]متعددی[ می باشد.



[1]- Creator

[2]- Self - expression

[3]- Imagination

[4]- Femininity

[5]- Masculinity

[6]- Artist-Creator

[7]- Non-rational

[8]- Epistemology

 

دانلود جنسیت و زیبایی‌شناسی (ترجمه کامل کتاب همراه با مقدمه مترجم)






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ